Search
Close this search box.

سلامت روان مهاجران ایرانی: مرور شتاب‌زده

مرور یافته‌های کلیدی از مطالعاتی که چالش‌های سلامت روان، عوامل فرهنگی و موانع دسترسی به مراقبت در میان مهاجران ایرانی، عمدتاً در کشورهای غربی مانند ایالات متحده، کانادا و استرالیا را بررسی کرده‌اند، دیدی کلی از پدیدار دیاسپورای ایرانی می‌دهد، هر چند این فقط بخشی از فیل مهاجرت در تاریکی است، و بدان نباید بسنده نمود. پژوهش‌های در دسترس، تأثیر مهاجرت، سازگاری فرهنگی و پویایی‌های اجتماعی-فرهنگی بر سلامت روان و همچنین سازگاری‌ها و تاب‌آوری منحصربه‌فرد در این جمعیت را بررسی کرده‌اند.

نکته‌ی حائز اهمیت آن است که تحقیقات درباره‌ی سلامت روان مهاجران ایرانی در دهه‌های اخیر رشد کرده است. رشدی که از سویی بازتاب‌دهنده‌ی دیاسپورای قابل‌توجه پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ و تغییرات اجتماعی-سیاسی بعدی در ایران است. مطالعات به‌طور مداوم استرس‌های مرتبط با مهاجرت—مانند موانع زبانی، تبعیض، بیکاری و از دست دادن حمایت اجتماعی—را به‌عنوان عوامل کلیدی در ایجاد چالش‌های سلامت روان، از جمله افسردگی، اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شناسایی کرده‌اند. به‌عنوان مثال، مرورهای جامع نشان داده‌اند که ترومای پیش از مهاجرت، شوک فرهنگی و مشکلات پس از مهاجرت مانند انزوای اجتماعی به‌طور نامتناسبی بر سلامت روان مهاجران ایرانی تأثیر می‌گذارند، برخی مطالعات شیوع تا ۲۸ درصدی اختلالات روانی مرتبط با استرس سازگاری را در این گروه گزارش کرده‌اند.

عوامل فرهنگی، نقش مهمی در شکل‌دهی به نتایج سلامت روان و رفتارهای جستجوی کمک ایفا می‌کنند. انگ اجتماعی پیرامون بیماری روانی موضوعی تکرارشونده است، به‌طوری‌که بسیاری از مهاجران ایرانی، پریشانی روان‌شناختی را به‌عنوان منبعی از شرم یا مساله‌ای معنایی به‌جای پزشکی می‌بینند. مطالعات کیفی، به‌ویژه آن‌هایی که مهاجران مسن‌تر ایرانی را در بر می‌گیرند، مفهوم‌سازی جامعی از سلامت روان را نشان می‌دهد. در نگاه این‌گروه ذهن، بدن و روح یکپارچه در نظر گرفته شده، اغلب منجر به بی‌میلی به استفاده از مدل‌های زیست‌پزشکی غربی مانند داروهای روان‌گردان می‌گردد. این دیدگاه فرهنگی با موانع ساختاری مانند دسترسی محدود به مراقبت‌های فرهنگی شایسته، نبود بیمه و بی‌اعتمادی به سیستم‌های مراقبت بهداشتی همگام می‌شود، و استفاده از خدمات را بیشتر کاهش می‌دهد.

سازگاری فرهنگی، نقطه‌ای کانونی بوده است. برخی تحقیقات، چگونگی تطبیق با فرهنگ‌های میزبان را که بر سلامت روان تأثیر می‌گذارد وارسی نموده‌اند. مطالعات، رابطه‌ای پیچیده را پیشنهاد می‌کنند: سطوح بالاتر جذب فرهنگی (پذیرش ویژگی‌های فرهنگ میزبان) و تغییر فرهنگی (تعادل بین هر دو فرهنگ) با سلامت روان بهتر همبستگی دارد، در حالی که مقاومت فرهنگی ( فقط حفظ هنجارهای ایرانی) با نتایج ضعیف‌تری همراه بوده است.

تفاوت‌های جنسیتی نیز اثرگذار بوده است. مردان ایرانی اغلب سلامت روان بهتر و سازگاری بالاتری نسبت به زنان گزارش می‌دهند، شاید به دلیل نقش‌ها و انتظارات اجتماعی متفاوت.

جمعیت‌های خاص، مانند سالمندان و جوانان، برای درک تنوع‌های نسلی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. به‌عنوان مثال، مهاجران مسن‌تر ایرانی با چالش‌های منحصربه‌فردی مانند انزوا و ترجیح برای مکانیسم‌های مقابله سنتی (مانند حمایت خانوادگی یا اعمال دینی) به‌جای مراقبت حرفه‌ای روبه‌رو هستند. در همین حال، مهاجران جوان‌تر و نسل دوم ایرانیان با تعارض‌های هویتی و تبعیض دست‌وپنجه نرم می‌کنند که می‌تواند پریشانی روانی را تشدید کند. تحقیقات همچنین به عوامل تاب‌آوری، مانند انسجام خانوادگی قوی و شبکه‌های اجتماعی، اشاره می‌کند که از کاهش سلامت روان محافظت می‌کنند.

با وجود این بینش‌ها، جاهایی خالی در درک محققان باقی مانده است. کمبود مطالعات طولی که سلامت روان را در طول زمان پیگیری کنند وجود دارد و بسیاری از تحقیقات بر نمونه‌های شهری و تحصیل‌کرده متمرکز هستند، که ممکن است مهاجران ساکن شهرهای خیلی کوچک و روستا یا افراد کمتر برخوردار را نادیده بگیرد. علاوه بر این، در حالی که برخی مطالعات مداخلات متناسب با فرهنگ را پیشنهاد می‌کنند، تعداد کمی اثربخشی آن‌ها را ارزیابی کرده‌اند. به‌طور کلی، ادبیات پژوهشی نیاز به خدمات سلامت روان حساس به فرهنگ و کاوش بیشتر در رویکردهای مبتنی بر تاب‌آوری برای حمایت از جمعیت‌مهاجر ایرانی را پیشنهاد می‌دهد.

اشتراک‌گذاری:

Email
WhatsApp
Telegram

پست‌های مرتبط