در این بخش از دیاسپورای ایرانی، و برای یافتن تصویری جامعتر از وضعیت، مقایسهای فرهنگی بین سلامت روان مهاجران ایرانی و مهاجران غیرایرانی (مانند مهاجران از آسیای جنوبی، آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه بهجز ایران) ارائه میشود. این مقایسه بر اساس عوامل فرهنگی مؤثر بر سلامت روان، رفتارهای جستجوی کمک، سازگاری فرهنگی و تابآوری انجام شده است. هدف، برجسته کردن شباهتها و تفاوتهای فرهنگی است که تجربه مهاجرت و سلامت روان را در کشورهای میزبان غربی مانند ایالات متحده، کانادا، استرالیا و اروپا شکل میدهند.
۱. عوامل فرهنگی مؤثر بر سلامت روان
- مهاجران ایرانی: فرهنگ ایرانی، که ریشه در سنتهای پارسی و دینی دارد، اغلب پریشانی روانی را بهعنوان مسالهای معنایی یا خانوادگی میبیند تا پزشکی. انگ اجتماعی قوی، بهویژه در میان نسلهای قدیمیتر، باعث میشود افراد مشکلات روانی را پنهان کنند یا آنها را بهعنوان “ضعف شخصی” تلقی کنند. ترومای پیش از مهاجرت (مانند انقلاب ۱۹۷۹، جنگ ایران-عراق، و داستانهای یک دههی گذشته) و استرسهای پس از مهاجرت (مانند تبعیض بهعنوان “خاورمیانهای”) بر روان تأثیر میگذارد.
- مهاجران غیرایرانی: تأثیرات فرهنگی بسته به منطقه متفاوت است. بهعنوان مثال، مهاجران سومالیایی (آفریقا) ممکن است ترومای جنگ را با باورهای دینی اسلامی (مانند صبر و تقدیر) تفسیر کنند، در حالی که مهاجران مکزیکی (آمریکای لاتین) اغلب افسردگی را به جدایی خانوادگی و هویت جمعگرایانه مرتبط میدانند. مهاجران هندی (آسیای جنوبی) ممکن است استرس را به فشارهای حفظ “افتخار خانوادگی” نسبت دهند. برخلاف ایرانیها، برخی گروهها (مانند ویتنامیها) دیدگاههای کنفوسیوسی یا بودایی را در برداشت از سلامت روان بهکار میبندند.
چنانکه مشاهده میشود، انگ اجتماعی و تأثیر تروما در بسیاری از گروهها مشترک است. در حالیکه ایرانیان مهاجر بیشتر به روایتهای ادبی و تاریخی ملیگرایانه (مانند شاهنامه) برای فهم روان تکیه دارند، در حالی که گروههای دیگر ممکن است به سنتهای مذهبی یا قبیلهای وابسته باشند. این واقعیت را نباید از نظر دور داشت، که خط جداکنندهی انقلاب ۱۹۷۹ پدیدار دیاسپورای ایرانی را به تشکیل مجمعالجزایر ایرانیان ناراضی از سیاستهای یکپارچهسازی فرهنگی تبدیل کرده، و اصولا پدیداری سکولار را شکل داده. در ذهن دیاسپورای ایرانی- اکثریت- دین نقش کانونی در معنابخشی ندارد، و اثر ملیت نیز به دلیل گرهخوردگی ایران با نظم سیاسی مستقر قدرت معنابخشی خود را به صورت آگاهانه و انتخابی یا واکنشی و منفعل از کف داده است.
۲. رفتارهای جستجوی کمک
- مهاجران ایرانی: در عین حال نباید این فرض را از نظر دور داشت که به دلیل تاریخ شاید دیرینهی استعمارزدگی ایران- از حمله اعراب و مغولها تا فتح ایران توسط متفقین و دخالتهای فراوان دولتهایی مانند روسیه و انگلیس- پدیده دیاسپورای ایرانی، شامهای دو سوگرا دارد، در نتیجه با وجود رو کردن به غرب، نوعی روگردانی از ارزشها و فرهنگ غربی را در درون خود رشد داده است. از همینرو بهدلیل انگ و بیاعتمادی به سیستمهای غربی، برخی ایرانیها اغلب به حمایت خانوادگی، معنویتگرایی، یا درمانهایی مانند گیاهان دارویی روی میآورند. استفاده از خدمات حرفهای معمولاً در میان نسل دوم یا افراد تحصیلکردهتر رایجتر است. از سویی زنان ممکن است بهدلیل نقشهای جنسیتی محافظهکارانه، کمتر کمک بخواهند.
- مهاجران غیرایرانی: الگوها متفاوت است. مهاجران چینی ممکن است طب سنتی را ترجیح دهند، در حالی که مهاجران اتیوپیایی به رهبران مذهبی (مانند کشیشان) مراجعه میکنند. مهاجران لاتین (مانند کلمبیاییها) گاهی به دلیل ترس از تبعید در وضعیت مهاجرت غیرقانونی، از خدمات رسمی اجتناب میکنند. پناهندگان سوری ممکن است بهدلیل ترومای شدید، بیشتر به دنبال کمک حرفهای باشند، اما موانع زبانی مانع میشود.
بیاعتمادی به سیستمهای غربی و ترجیح برای راهحلهای درونگروهی در بسیاری از فرهنگها دیده میشود. اما ایرانیها کمتر به رهبران دینی خارج از خانواده وابستهاند، در حالی که گروههایی مانند سومالیاییها یا اتیوپیاییها ساختارهای قبیلهای یا مذهبی را در اولویت قرار میدهند.
۳. سازگاری فرهنگی
- مهاجران ایرانی: سازگاری با فرهنگ میزبان چالشبرانگیز است، بهویژه بهدلیل هویت قوی پارسی و مقاومت در برابر “غربزدگی”. در برخی پژوهشها نشان داده شده،که برخی مردان ایرانی ممکن است سریعتر سازگار شوند، اما دستکم گروهی از زنان بهدلیل انتظارات محافظهکارانهتر، کندتر عمل میکنند. نسل دوم اغلب تعادل بهتری بین فرهنگها برقرار میکند و سلامت روان بهتری گزارش میدهد.
- مهاجران غیرایرانی: مهاجران آسیای جنوبی (مانند پاکستانیها) ممکن است بهدلیل پیوندهای خانوادگی قوی، مقاومت بیشتری نشان دهند، در حالی که مهاجران ویتنامی بهسرعت با فرهنگ کاری غرب سازگار میشوند. مهاجران لاتین اغلب بهدلیل شباهتهای زبانی و مذهبی با فرهنگهای غربی (مانند کاتولیسیسم)، سازگاری آسانتری دارند. پناهندگان روهینگیا ممکن است بهدلیل انزوای شدید، کمترین سازگاری را نشان دهند. تعارض بین حفظ هویت فرهنگی و پذیرش فرهنگ میزبان در همه گروهها دیده میشود. اما ایرانیها بهدلیل تاریخچهی سیاسی (مانند انقلاب) و انگ “تروریسم”، با چالشهای هویتی منحصربهفردی مواجهاند، در حالی که مهاجران لاتین یا آسیای شرقی کمتر با این کلیشهها روبهرو هستند.
۴. تابآوری و مکانیسمهای مقابله
- مهاجران ایرانی: خانوادهی هستهای و سنتهای ادبی (مانند شعر و قصهگویی) منابع اصلی تابآوریاند. مذهب (اسلام شیعی) نقش دارد، اما بیشتر شخصی است تا جمعی. مهاجران تحصیلکرده ممکن است از رواندرمانی بهعنوان ابزار مقابله استفاده کنند.
- مهاجران غیرایرانی: مهاجران آفریقایی (مانند سودانیها) به جوامع قبیلهای و مذهب تکیه دارند، در حالی که مهاجران هندی از شبکههای خانوادگی گسترده و آیینهای هندو یا سیک بهره میبرند. مهاجران مکزیکی اغلب از “فامیلیسمو” (ارزشهای خانوادگی) و مراسم مذهبی برای مقابله استفاده میکنند.
خانواده و دین بهعنوان ستونهای تابآوری در اکثر فرهنگها برجستهاند. اما ایرانیها کمتر به ساختارهای جمعی خارج از خانواده وابستهاند، در حالی که گروههایی مانند آفریقاییها یا لاتینها از جوامع گستردهتر بهره میگیرند.
نتیجهگیری
مهاجران ایرانی و غیرایرانی در مواجهه با استرسهای مهاجرت، تبعیض و انزوا شباهتهایی دارند، اما تفاوتهای فرهنگی در درک سلامت روان، رفتارهای کمکجویی و سازگاری مشهود است. ایرانیها با هویت پارسی و تاریخچه سیاسی خاص خود، رویکردی درونگرا و خانوادگی دارند، در حالی که مهاجران غیرایرانی ممکن است به جوامع قبیلهای، دینی یا سنتیتر وابسته باشند. این تفاوتها نیاز به مداخلات سلامت روان متناسب با فرهنگ را برای هر گروه برجسته میکند.