Search
Close this search box.

گمشده و بازیافته

بازیابی خویشتن پس از مهاجرت: پژوهشی در استرالیا

دکتر کاترین وارد و دکتر ایرن استایلز در مجله مطالعات روان‌تحلیلی کاربردی، جلد ۵، شماره ۳، در  سال ۲۰۰۳،  یافته‌های پژوهشی را که به  تأثیر مهاجرت بر هویت زنان مهاجر از بریتانیا و ایرلند به استرالیا بررسی می‌کند به چاپ رسانده اند. در این مطالعه، واکنش سوگ به‌دلیل از دست دادن‌های متعدد در فرایند مهاجرت (خانه، دلبستگی‌ها، جامعه، فرهنگ و غیره) مورد بررسی قرار گرفته و استراتژی‌های مقابله‌ای زنان برای بازسازی هویت خویش در محیطی جدید تحلیل شده است.

۱. مهاجرت:  تهدیدی برای هویت و منبعی از سوگ

نویسندگان بیان می‌کنند که گرچه برخی افراد به‌راحتی با فرهنگ جدید سازگار می‌شوند، اما برای برخی دیگر، مهاجرت فرآیندی دشوار است که می‌تواند «هویت فرد را تحت تأثیر قرار دهد» و نیازمند بازسازی بخش‌هایی از خود باشد.

بر اساس دیدگاه گارزا-گوئررو (۱۹۷۴)، مهاجرت با «از دست دادن‌های متعدد» همراه است؛ مانند از دست دادن خانواده، دوستان، زبان، میراث فرهنگی و محیط آشنا. این از دست دادن‌ها می‌تواند تأثیر منفی بر هویت فرد بگذارد.

اشاره ای به فروید (۱۹۱۷) نیز در مقاله وجود دارد که سوگواری را واکنشی طبیعی به از دست دادن افراد یا مفاهیمی انتزاعی مانند میهن، آزادی یا آرمان می‌داند. از این منظر، از دست دادن سرزمین مادری می‌تواند نوعی «دلتنگی» و سوگ ایجاد کند.

۲. استفاده از مراحل سوگواری بالبی به‌عنوان چارچوب نظری

مطالعه از چهار مرحله سوگواری بالبی (بی‌حسی، اشتیاق و دلتنگی، سردرگمی و ناامیدی، و بازسازمان‌دهی) برای تحلیل واکنش به از دست دادن سرزمین مادری استفاده کرده است.

مرحله نهایی یعنی «بازسازمان‌دهی» به‌طور خاص مهم دانسته شده، زیرا در این مرحله فرد سوگوار ممکن است بتواند «هویت تازه‌ای» ایجاد کند.

۳. بازآفرینی خویشتن و احساس تعلق

برای مقابله با چالش‌های مهاجرت، افراد ممکن است نیاز داشته باشند تا «هویت جدیدی خلق کنند» تا زندگی در فرهنگ جدید را ممکن سازند (گارزا-گوئررو، ۱۹۷۴).

نویسندگان با استناد به دیدگاه  اریکسون (۱۹۸۰) در خصوص تحول هویت در طول زندگی، این فرایند را «پاسخی رشدی به محیط اجتماعی» می‌دانند. مدیریت موفق بحران عاطفی ناشی از سوگ، می‌تواند به شکل‌گیری جنبه‌های جدیدی از هویت منجر شود.

احساس «این‌که چه کسی هستید» ضروری است، و از دست دادن‌های ناشی از مهاجرت می‌تواند «بحران هویتی» ایجاد کند.

زنانی که به مرحله نهایی سوگواری رسیدند، توانستند با استفاده از استراتژی‌های اجتماعی «خویشتن تازه‌ای» بسازند؛ اما آن‌هایی که نتوانستند به این مرحله برسند، دچار رنج روانی شدند.

۴. استراتژی‌های تطبیق و بازسازی هویت

در این پژوهش، انواع مختلف استراتژی‌های پسامهاجرتی شناسایی شده است:

  • انفرادی: مشغول شدن با کارهایی مانند نوشتن، مطالعه، برنامه‌ریزی سفر.
  • اجتماعی: تعامل با جامعه، مدرسه فرزندان، دوستی‌ها، عضویت در گروه‌ها، جستجوی شغل یا تحصیل.
  • کشور و فرهنگ: شناخت فرهنگ جدید و مردم بومی از طریق سفر، مطالعه و تماشای تلویزیون.

افرادی که احساس تعلق مثبت داشتند، بیشتر به فعالیت‌های اجتماعی گرایش داشتند. در مقابل، افرادی که احساس تعلق منفی داشتند، استراتژی‌های انفرادی به کار می‌بردند. افراد در حالت «برزخ» هر دو نوع استراتژی را به کار می‌بردند.

انگیزه مهاجرت خود می‌تواند «نخستین گام در فرایند بازآفرینی خویشتن» باشد. این انگیزه‌ها به سه دسته تقسیم شده‌اند: انگیزه‌های درونی، دیگران، و شرایط. بیشترین انگیزه‌ها مربوط به شرایط بهتر و سبک زندگی مطلوب‌تر بوده است.

۵. دسته‌بندی احساس تعلق

پنج نوع احساس تعلق به استرالیا در مصاحبه‌ها شناسایی شد:

  • مثبت: تعهد قوی، رضایت، عدم تمایل به بازگشت.
  • انتقالی مثبت: احساس تعلق دوگانه (مثلاً “من هنوز انگلیسی هستم ولی استرالیایی هم هستم”).
  • برزخی: احساس تعلق به هیچ‌جا؛ نه وطن، نه استرالیا.
  • انتقالی منفی: تلاش برای سازگاری با زندگی در استرالیا، اما بدون احساس تعلق قوی.
  • منفی: احساس ناآشنایی با کشور مقصد، تمایل به بازگشت به وطن.

مدت اقامت در استرالیا پیش‌بینی‌کننده دقیق احساس تعلق مثبت نبود.

۶. توسعه هویت تازه

اکثریت زنان (۸۷.۵٪) رشد در خویشتن را پس از مهاجرت گزارش دادند؛ از جمله احساس استقلال، اعتمادبه‌نفس، و قدرت بیشتر.

  • اعتماد به نفس: بیشتر در گروه‌های مثبت و برزخی دیده شد.
  • استقلال: در همه گروه‌ها مشاهده شد و احتمالاً یک ضرورت سازگارانه بود.
  • قوی‌تر شدن: عمدتاً در گروه‌های مثبت و انتقالی مثبت گزارش شد.

زنانی که در دسته‌های منفی قرار داشتند، احساس اعتمادبه‌نفس را گزارش نکردند.

۷. پیوند بین استراتژی‌های تطبیق و هویت جدید

افرادی که رشد در اعتمادبه‌نفس، قدرت و استقلال را گزارش کردند، بیشتر درگیر فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و آشنایی با کشور بودند. افراد در دسته‌های منفی بیشتر از استراتژی‌های انفرادی استفاده کردند که ممکن است منجر به انزوا شود.

پیامدها

این مطالعه تأثیر روانی مهاجرت بر هویت را برجسته می‌کند و لزوم به‌رسمیت شناختن سوگ برای بخش‌های از دست‌رفته هویت و سرزمین را مطرح می‌سازد. نقش حیاتی تعامل اجتماعی و ارتباط با جامعه در بازسازی هویت و ایجاد احساس تعلق تأکید شده است.

با وجود بازآفرینی هویت، ممکن است احساس تعلق کامل به وجود نیاید؛ به‌ویژه اگر فرد نتواند با از دست دادن «آینده زندگی‌نشده» در وطن خود کنار بیاید.

ماجراجویی به‌عنوان انگیزه مهاجرت ممکن است به اندازه انگیزه‌هایی همچون فرصت‌های بهتر یا فرار از شرایط منفی، منجر به سازگاری مثبت نشود.

نیاز به منابع اجتماعی و حمایتی برای کمک به مهاجران در بازسازی هویت و مقابله با فروپاشی هویت قبلی احساس می‌شود.

اشتراک‌گذاری:

Email
WhatsApp
Telegram

پست‌های مرتبط