مطالعهای منتشر شده در نشریه اروپایی جمعیت (European Journal of Population) در نوامبر ۲۰۲۴ به بررسی پدیدهی بیشصلاحیتی (Overqualification) در میان مهاجران نسل دوم در بازار کار سوئد پرداخته است. این پژوهش، احتمال اشتغال آنها در مشاغلی که با سطح تحصیلاتشان همخوانی ندارد را با مهاجران نسل اول و جمعیت بومی سوئد مقایسه میکند. این پژوهش آشکار نموده که مهاجران نسل دوم کمتر از والدین خود در معرض بیشصلاحیتی قرار دارند که نشاندهنده نوعی پیشرفت بیننسلی است. با این حال، آنها همچنان بیش از افراد بومی سوئد در معرض اشتغال در مشاغل پایینتر از سطح تحصیلات خود هستند. این نابرابری بهویژه در میان افرادی با تحصیلات دانشگاهی و کسانی با پیشزمینهی مهاجرت از مناطق غیرغربی بیشتر دیده میشود.
بر اساس یافته های این مطالعه، احتمال بیشصلاحیتی شغلی در میان مهاجران نسل دوم (G2) و جمعیت بومی سوئد به شکلهای زیر متفاوت است:
بهطور کلی، مطالعه نشان میدهد که اگرچه احتمال تجربهی بیشصلاحیتی در نسل دوم مهاجران کمتر از نسل اول (G1) است، اما احتمال آن در میان G2 همچنان بهطور متوسط بالاتر از جمعیت بومی سوئد است — تا ۱۹٪ بیشتر. این اختلاف بهویژه در میان افراد دارای تحصیلات دانشگاهی در نسل دوم مشهود است. بهطور خاص، مردان G2 با تحصیلات عالی،۳/۴ درصد و زنان G2 با تحصیلات عالی، ۶.۶ درصد احتمال بیشتری برای تجربهی بیشصلاحیتی دارند، در مقایسه با افراد دارای همان سطح تحصیلات در جمعیت بومی. این ارقام معادل با افزایش ۹٪ برای مردان و ۱۹٪ برای زنان است.
احتمال بیشصلاحیتی بهطور قابل توجهی بین گروههای مختلف نژادی و قومی در میان نسل دوم نیز متفاوت است. افراد با ریشهی ایرانی، خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA)، و سایر مناطق غیرغربی، بالاترین میزان بیشصلاحیتی را نشان دادهاند — تا ۳۹٪ بیشتر از جمعیت بومی. همچنین گروههایی مانند اروپای شرقی و سایر کشورهای غربی نیز نسبت به جمعیت بومی، سهم بالاتری از کارکنان بیشصلاحیت دارند. مطالعه همچنین نسل ۲.۵ (G2.5) را نیز بررسی کرده است — افرادی که یکی از والدین آنها بومی سوئد و دیگری مهاجر است. این گروه، بهطور کلی، احتمال بیشصلاحیتی مشابه جمعیت بومی و اندکی کمتر از G2 را نشان دادهاند. این موضوع نشان میدهد که عواملی مانند سرمایه اجتماعی و شبکههای جستوجوی شغلی میتوانند نقش مؤثری ایفا کنند. البته استثناهایی نیز وجود دارد، از جمله برای زنان با ریشهی فنلاندی و ترکیهای. به عبارتی اگرچه نسل دوم مهاجران (G2) نسبت به نسل اول، نشانههایی از ادغام بهتر در بازار کار را نشان میدهند، اما آنها همچنان با احتمال نسبتاً بالاتری از بیشصلاحیتی در مقایسه با جمعیت بومی سوئد روبهرو هستند—بهویژه در میان افراد دارای تحصیلات دانشگاهی و ریشههای غیرغربی. این یافتهها نشان میدهند که با وجود دستاوردهای آموزشی برابر یا حتی بالاتر، نسل دوم مهاجران ممکن است همچنان با موانعی ساختاری و پنهان در تطبیق صلاحیتهای خود با جایگاه شغلی مناسب مواجه باشند.
مهاجران نسل دوم ایرانی در سوئد و پدیده بیشصلاحیتی شغلی
مطالعهی مورد نظر حاوی دادههای مشخصی دربارهی مهاجران ایرانی است—بهویژه در مورد نسل دوم (G2) این گروه در بازار کار سوئد.
بر مبنای یافته ها، افراد نسل دوم با ریشه ایرانی، نسبت به جمعیت بومی سوئد، با نابرابری آشکار و قابل توجهی در پدیدهی بیشصلاحیتی شغلی مواجه هستند. این نابرابری، بهویژه در میان افراد دارای تحصیلات عالی (tertiary education) از نسل دوم ایرانی بارزتر است. این گروه تا ۳۹٪ بیشتر از جمعیت بومی با همان سطح تحصیلات، احتمال قرارگیری در مشاغل پایینتر از صلاحیت تحصیلی خود را دارند.
در سال ۲۰۱۶، بر اساس روش آماری مبتنی بر مد (mode-based method)، زنان نسل دوم ایرانی متولد سوئد، سهمی ۱/۸ درصد بیشتر از اشتغال در مشاغل بیشصلاحیت (۲۸.۵٪) را نسبت به زنان بومی سوئد (۲۶.۷٪) گزارش می دهند. برای مردان ایرانی حدود دو برابر و برای زنان به مقدار حدود سه برابر احتمال بیشتر برای بیشصلاحیتی در مقایسه با افراد بومی سوئد، وجود دارد. این شکاف قابل توجه، نشان میدهد که زنان ایرانی تحصیلکرده در نسل دوم، بیشتر از مردان ایرانی با همین شرایط، با پدیده بیشصلاحیتی روبرو هستند. از سویی، مردان نسل ۲.۵ ایرانی با تحصیلات دانشگاهی، ۸.۵ واحد درصد احتمال کمتری برای بیشصلاحیتی نسبت به مردان G2 با شرایط مشابه دارند. این تفاوت میتواند به نقش والد بومی و دسترسی بهتر به شبکههای شغلی و سرمایه اجتماعی اشاره داشته باشد.
مطالعه اشاره میکند که ریشههای غیرغربی از جمله ایرانی، ممکن است به شکلگیری این نابرابری کمک کرده باشند. عواملی مانند محدودیت در منابع اقتصادی در شبکههای قومی و تبعیض نژادی در فرآیند استخدام از جمله دلایل احتمالی ذکر شدهاند.از سوی دیگر مطالعه تأکید میکند که در الگوی بیشصلاحیتی نسل دوم مهاجران در سوئد، یک بُعد جنسیتی قابل توجه وجود دارد—بهویژه در میان افراد دارای تحصیلات دانشگاهی، جایی که زنان G2 اغلب با خطر بالاتری برای اشتغال در مشاغل کمتر از سطح صلاحیتشان مواجه هستند، در مقایسه با زنان بومی و مردان G2. این الگو با توجه به ریشه قومی و سطح تحصیلات متفاوت است و نشاندهندهی عوامل ساختاری و اجتماعی پیچیدهتری است که در بازار کار تأثیرگذارند.